محبان اهل بیت

اخبار - مذهبی

محبان اهل بیت

اخبار - مذهبی

از مدینه تا کربلا همراه با سیدالشهداء

به گزارش خبرنگار خبرگزاری صدا و سیما، روزشمار حوادث و و قایع سفر تاریخی و قیام بی نظیر سیدالشهداء را مرور می کنیم از امروز که تنها 19 روز تا محرم الحرام باقی است:    

مکان:  مدینه
زمان:  دوم ماه رجب سال 60 هجری
حاکم وقت مدینه (ولید بن عتبه) پس از مرگ معاویه دستور یافت تا از امام حسین (علیه السلام) برای یزید بیعت بگیرد. حضرت فرمود: 
«... یزید فردی است شرابخوار و فاسق که به ناحق خون می‌ریزد و اشاعه‌دهنده فساد است و دستش به خون افراد بی‌گناه آلوده شده است و شخصیتی همچون من با چنین مرد فاسدی بیعت نمی‌کند.»
وقتی مروان بن حکم بیعت با یزید را از حضرت درخواست کرد امام حسین(علیه السلام) فرمود: ای دشمن خدا! دور شو، من از رسول خدا شنیدم که فرمود: «خلافت بر فرزندان ابوسفیان حرام است اگر معاویه را بر فراز منبر من دیدید او را بکشید.» 
امام حسین(علیه السلام) در شب 28 رجب سال 60 هجری همراه با بیشتر خاندان خویش و بعضی یاران، پس از وداع با جدش پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) از مدینه به طرف مکه حرکت کرد.
امام حسین(علیه السلام) هدف خروج از مدینه را در وصیتنامه‌اش چنین بیان می‌کند:
«... و جز این نیست که برای اصلاح در میان امت جدم خارج شدم. می‌خواهم امر به معروف و نهی از منکر کرده و به راه و روش جدم (رسول خدا) و پدرم علی (علیه السلام) رفتارکنم.

مکان: مکه
زمان: از 3 شعبان تا 8 ذی الحجه 60 هجری
امام حسین(علیه السلام) در سوم شعبان به مکه رسید و در خانه عباس بن عبدالمطلب سکنی گزید، مردم مکه و زائران خانه خدا که از اطراف آمده بودند به دیدار حضرت شرفیاب می‌شدند.
امام حسین(علیه السلام) پس از رسیدن دوازده هزار نامه از جانب کوفیان، مسلم بی عقیل را در روز 15 رمضان به عنوان نماینده خویش به سوی کوفه فرستاد.
امام حسین(علیه السلام) طی نامه‌هایی به مردم بصره و کوفه، سزاوارترین مردم برای خلافت و امامت را اهل بیت(علیهم السلام) معرفی کرد و ...
حضرت با رسیدن نامه مسلم بن عقیل مبنی بر بیعت مردم کوفه با وی و از سوی دیگر برای حفظ حرمت خانه خدا - که تصمیم به قتل آن حضرت را در آنجا گرفته بودند - حج را به عمره تبدیل کرد و در هشتم ذی الحجه به رغم مخالفت بسیاری از دوستان به سوی عراق روانه شد.
بخشی از آخرین سخنرانی‌های حضرت در مکه:
ما اهل‌بیت به رضای خدا راضی و خشنودیم... هر کس می‌خواهد در راه ما جانبازی کند و خون خویش را در راه لقای پروردگار نثار کند، آماده حرکت با ما باشد.

زمان: یازدهم‌ ذى‌ القعده‌ سال‌60 هجرى قمرى
خبر ارسال‌ نامه‌های‌ مردم‌ کوفه‌ و دعوت‌ از امام‌ حسین‌ (ع) برای‌ آمدن‌ به‌ آن‌ شهر یزید را نگران‌ ساخت‌ و پس‌ از مشورت‌ با مشاوران‌ خود تصمیم‌ گرفت‌ تا «نعمان‌ بن‌ بشیر» را از حکومت‌ کوفه‌ معزول‌ و «عبیدالله‌ بن‌ زیاد» حاکم‌ بصره‌ را با حفظ‌ سمت‌ به‌ حکومت‌ کوفه‌ منصوب‌ کند.
عبیدالله‌ پس‌ از دریافت‌ فرمان‌ یزید مبنی‌ بر انتصاب‌ وی‌ به‌ حکومت‌ کوفه‌ به‌ اتفاق‌ تعدادی‌ از همراهانش‌ به‌ صورت‌ مخفیانه‌ وارد کوفه‌ شد تا ضمن‌ آزمایش‌ واکنش‌مردم‌ و میزان‌ علاقه‌ آنان‌ به‌ امام‌ حسین‌ (ع)، رهبران‌ مخالفان‌ یزید را شناسایی‌ کند، مردم‌ کوفه‌ که‌ با استبداد شدید عبیدالله‌ بن‌ زیاد مواجه‌ شدند به‌ تدریج‌ مسلم‌ را تنها گذاشته‌ و از بیعت‌ خود عقب‌ نشینی‌ کردند.
مدتی‌ بعد، پس‌ از شناسایی‌ محل‌ استقرار مسلم‌، ایشان‌ از خانة‌ مختار به‌ خانة‌«شریک‌ بن‌ اعور» رفت‌. شریک‌ چند روز بعد درگذشت‌ و مسلم‌ به‌ خانة‌ «هانی‌ بن‌ عروه‌»رفت‌. اما عبیدالله‌ که‌ به‌ وسیله‌ جاسوسان‌ خود از مخفی‌ گاه‌ مسلم‌ و ارتباط‌ او با یاران‌ و هوادارنش‌ مطلع‌ شده‌ بود، هانی‌ را احضار و پس‌ از شکنجه‌ زندانی‌ کرد.

زمان: هشتم ذى الحجه سال 60 هجرى قمرى
حرکت‌ امام‌ از مکه‌ به‌ عراق
امام‌ حسین‌ (ع) پس‌ از دریافت‌ نامة‌ مسلم‌ بن‌ عقیل‌ و احساس‌ خطر از دژخیمان‌یزید، احرام‌ حج‌ خود را به‌ عمره‌ تبدیل‌ کرد و پس‌ از انجام‌ مراسم‌ عمره‌ از احرام‌ بیرون‌ آمد و در روز سه‌ شنبه‌ روز ترویه‌ (هشتم‌ ذی‌ الحجه‌ سال60 هجری قمری‌) پس‌ از شصت‌ و پنج‌ روز اقامت‌ در مکه‌ به‌ اتفاق‌ حدود هشتاد و شش‌ نفر مرد از شیعیان‌ و دوستان‌ و خانواده‌ خود از مکه‌ بیرون‌ آمده‌ و به‌ سوی‌ عراق‌ حرکت‌ کرد.
در کوفه همین‌ که‌ خبر دستگیری‌ و زندانی‌ شدنی‌ هانی‌ در شهر منتشر شد، مسلم‌ دانست‌که‌ دیگر درنگ‌ جایز نیست‌ و باید از نهان‌گاه‌ بیرون‌ آید و جنگ‌ را آغاز کند.
پس‌ جارچیان ‌خود را فرستاد تا مردم‌ را آگاه‌ سازند،  نوشته‌اند از هیجده‌ هزار تن‌ که‌ با او بیعت‌ کرده‌ بودند چهار هزار تن‌ در خانه‌ هانی‌ و خانه‌های‌ اطراف‌ گرد آمده‌ بودند. مسلم‌ آنان‌ را به‌ دسته‌هایی‌ تقسیم‌ کرد و هر دسته‌ای‌ را به‌ یکی‌ از بزرگان‌ شیعه‌ سپرد. دسته‌ای‌ از این‌ جمعیت ‌به‌ قصر ابن‌ زیاد روانه‌ شدند، ولی‌ ابن‌ زیاد موفق‌ شد آن‌ مردم‌ بی‌ تدبیر را با ایجاد اختلاف ‌و استفاده‌ از حربه‌ تهدید متفرق‌ سازد، نتیجه‌ این‌ شد که‌ در شامگاه‌ آن‌ روز جز سی‌ تن‌ با او نماندند. چون‌ نماز مغرب‌ را خواند. یک‌ تن‌ از یاران‌ خود را همراه‌ نداشت‌.
مسلم‌ چون‌ نماز شام‌ را خواند و خود را تنها دید در کوچه‌های‌ کوفه‌ سرگردان‌ شد، در حالی‌ که‌ گروه‌ زیادی‌ در جستجوی‌ وی‌ بودند، تا سرانجام‌ زنی‌ به‌ نام‌ «طوعه‌» که‌ از شیعیان‌على‌ (ع) بود او را درون‌ خانه‌ برد و پناه‌ داد. اما شب‌ هنگام‌ پسر وی‌ از وجود مسلم‌ در خانه ‌مطلع‌ شد و به‌ ماموران‌ عبیدالله‌ خبر داد. همین‌ که‌ ابن‌ زیاد پناهگاه‌ مسلم‌ را دانست‌،«محمد اشعث‌» را با شصت‌ یا هفتاد تن‌ برای‌ دستگیری‌ وی‌ فرستاد، مسلم‌ پس‌ از درگیری‌ با مأموران‌ ابن‌ زیاد و نشان‌ دادن‌ رشادت‌ها و شجاعت‌های‌ بسیار مجروح‌ و دستگیر شد.

 
نهم ذى الحجه سال‌60  هجرى قمرى
شهادت مسلم (ع)
مسلم را به بالاى دارالاماره می بردند، در حالى که نام خدا بر زبانش بود، تکبیر می‏گفت، خدا را تسبیح می‏کرد و بر پیامبر خدا و فرشتگان الهى درود می‏فرستاد و می‏گفت: خدایا! تو خود میان ما و این فریبکاران نیرنگ‏ باز که دست از یارى ما کشیدند، حکم کن! با ضربت‏ شمشیر، سر از بدنش جدا کردند و... پیکر خونین این شهید آزاده و شجاع را از آن بالا به پایین انداختند و مردم نیز هلهله و سر و صداى زیادى به پا کردند.
پس از شهادت مسلم، به سراغ «هانى‏» رفتند و با دو ضربت، سر این انسان والا و حامى بزرگ مسلم را از بدن جدا کردند، در حالی که این چنین با خدای خود می گفت: «بازگشت‏ به سوى خداست. خدایا مرا به سوى رحمت و رضوان خویش ببر!»  بدن هانى را هم به طنابى بستند و در کوچه ‏ها و گذرها بر خاک کشیدند. خبر این بی حرمتى به مذحجیان رسید.
اسب سوارانشان حمله کردند و پس از درگیرى با نیروهاى ابن‏ زیاد بدن هانى و مسلم را گرفتند و غسل دادند و بر آنها نماز خواندند و دفن کردند، در حالى که جسد مسلم، بی ‏سر بود. آن روز، تنى چند از سرداران اسلام هم دستگیر شده و به شهادت رسیدند و اجساد مطهرشان در کنار آن دو قهرمان رشید به خاک سپرده شد و در روز نهم ذی الحجه، کربلاى کوچکى در کوفه بر پا شد و یادشان به جاودانگى پیوست.
امام حسین(علیه السلام) در این روز در  پاسخ به مخالفان و در زمان حرکت به سوی عراق ( در مکانی به نام  صَفّاح)  فرمود: «رسول خدا را در خواب دیدم و به امر مهمی مأموریت یافتم و باید آن را تعقیب کنم.»
در این منطقه فرزدق شاعر با آن حضرت ملاقات کرد و در جواب حضرت که از احوال مردم عراق جویا شده بود، گفت: دل‌های مردم با توست ولیکن شمشیرشان با بنی‌امیه است.
سخن امام حسین (علیه السلام) خطاب به فرزدق در این منزلگاه چنین است: اگر پیش‌آمدها طبق مراد باشد، خدا را بر نعمت‌هایش شکر گوییم، اگر پیش‌آمدها طبق مراد نبود آن کس که نیتش حق و تقوا بر دلش حکومت می‌کند، از مسیر صحیح خارج نشود و ضرر نخواهد کرد.

برگرفته از کتاب مدینه تا کربلا، همراه سیدالشهدا و اثر محققانه دانشمند معاصر حضرت حجت ‏الاسلام علی نظری منفرد به‏ نام قصه کربلا.
نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.